بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست بگوی اگر گنهی رفت

و گر خطایی هستروا بُوَد که چنین بی‌حساب دل ببری

مکن که مظلمۀ خلق را جزایی هستبه کام دشمن

و بیگانه رفت چندین روز ز دوستان نشنیدم

که آشنایی هستکسی نماند که بر درد من نبخشاید

کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست سعدی (غزلیات)