مرغ سحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن

ز آه شرر بار این قفس را برشکن و زیر و زبر کن

بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ نغمه آزادی نوع بشر سرا

وز نفسی عرصه این خاک توده را پر شرر کن

ظلم ظالم جور صیاد آشیانم داده بر باد

ای خدا ای فلک ای طبیعت شام تاریک ما را سحر کن

نو بهار است گل به بار است ابر چشم ژاله بار است

این قفس چون دلم تنگ و تار است

شعله فکن در قفس ای آه آتشین

دست طبیعت گل عمر مرا مچین

جانب عاشق نگه ای تازه گل از این بیشتر کن

مرغ بیدل شرح هجران مختصر کن