تو دستام دوباره دوتا دست خالی میبینم که سرده که گرمی نداره
چقدر بی تفاوت شده این دو روزه از این خونه میره که تنهام بذاره
یه بغض عجیبی گلومو گرفته بدون توقف قراره بباره

از این خونه میره که تنهام بذاره از این خونه میره

یه عاشق همیشه میسوزه تو غصه
میبازه تو قصه برنده نمیشه

خودش شاید اینجاست دلش جای دیگه
نگاش تو نگامه یچیزی نمیگه

که شاکی بگم من بگم خب جداشو
دلم باز می لرزه میبینم نگاشو